part 40

هیون =//مست// خب گفتی از بوسیدن پسرا بدت میاد دیگه ...
یوری = اره ...چطور....
هیون = //مست//بیا و منو ببوس ...
یوری = // یوری خودش دوست نداشت این کارو کنه ولی برا حرس دادن هان این کارو کرد ..../// همین ...عیب نداره تو که غریبه نیستی ... //یوری میره میشینه روی پای هیون و لپشو میبوسه //
هیون =//مست// یااااا کمه ...
یوری = گم شو عوضی ...پر رو شدی ....بسه بسه جمع کنید برید بخوابید ...
فیلیکس = //مست// اره دیگه بریم شب خوش
جونگین = //مست// بای بای لیدی ...
هیون = //مست// گود ناید بیبی...
هان = //هنوز نشسته و داره با حرس یوری رو نگاه میکنه //
یوری = نگا نگا ...لاس بازیاتونو جمع کنید برید
ویو نویسنده =
یوری میخنده و بچه هارو میفرسته اتاقشون ...ولی هان از جاش تکون نمیخوره و با چشمای خمار و عصبی به یوری زل زده ...یوری سعی میکنه اهمیت نده و شروع میکنه جمع و جور کردن ... همینطور که داشت وسایلا رو جمع میکرد یهو دست یوری توسط هان کشیده شد و یوری افتاد رو پای هان و اونجایی که نباید نشست ....هان دست هاشو دور کمر یوری فقل کرد جوری که یوری نتونه تکون بخوره ...یوری رفته بود تو شک با چشمای گشاد به هان نگاه میکرد ...اون چشم های متعجب تبدیل شد به چشم های خشمگین ...
یوری = هوی جیسونگ چه غلطی میکنی ...ولم کن ...
هان = //با چشمای خمار به یوری زل زده //
یوری = چرا لال شدی ...چقدر عوضی ...واسه خودم متاسفم برا خودم که به تو اعتماد کردم ...
هان = باید باهم حرف بزنیم ...
یوری = تو هنوز اکستو دوست داری چه گیری به من دادی ..
هان = اره دوستش داشتم ...ولی دیگه ندارم ...
یوری = اصلا برام مهم نیست ...ولم کن برم ..من دیگه کسی به اسم هان جیسونگ تو زندگیم ندارم ...
هان = یوری بس کن ...یه ادم چقدر میتونه نفهم باشه ....بفهم من عاشقتم ...
دیدگاه ها (۲۳)

part 41

part 42

part 39

part 38

"شراب سرخ" Part: ¹⁰ویو جناجونگی: چته هیون....هیون؟ ...هیون د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط